ذکر مصائب دفن بدن مطهر سیدالشهدا علیهالسلام و یارانش
میزبان رفته است از اینجا و مهمان مانده است یک گلستان گل در این بَرِّ بیابان مانده است گرچه آل الله را بردند از این سـرزمین جسمشان رفته است از اینجا ولی جان مانده است آنچنان اینجا رهـا کـردندشان انگـار که بر زمین اجساد مشتی نامسلمان مانده است قومی از راه آمدند و روی خاک کربلا ماه را دیدند که صدچاک و بیجان مانده است یک طرف در خیمههایی سوخته دیدند که در عبایی پیکری اما پریشان مانده است پیکـری بیدست را دیـدنـد بین عـلـقـمه آسمانی بر زمین از تیرباران مانده است از حضور مشک پاره نزد او دریافـتـند ساقیاش حتی کنار آب عطشان مانده است ناگهان از راه مردی آمد و با گریه گفت چشمتان از چه بر این اجساد حیران مانده است این عمو عباس، این هم اکبر و این قاسم است این تنی هم که در این گودال، عریان مانده است پـارههای پیـکـر بـابای مظلوم من است که جدا از هم، چنان آیات قرآن مانده است پیکرش را با حصیری میبرم در قبر و آه آه که انگشتی از دست سلیمان مانده است |